حتما تا کنون اسم آهنگساز و تنظیم کننده به گوش شما خورده است.
اما آیا تا کنون به این فکر کرده این که آهنگساز با تنظیم کننده چه فرقی دارد؟
چرا هر قطعه موسیقی ااما باید هم آهنگساز داشته باشد هم تنظیم کننده؟
این ها سوالاتی هستند که هنگام ورود به عرصه موسیقی ذهن بسیاری افراد را مشغول خود میکنندد.
در این مقاله قصد دارین تعریف کلی از آهنگساز و تنظیم کننده داشته باشیم.
هر موسیقی که میشنوید از ددو قسمت تشکیل شده است.
یکی ملودی اصلی آهنگ است و دیگری بخش همراهی کننده این ملودی که موجب پختگی آن میشود.
آهنگسازی در حقیقت ساختن همان ملودی اصلی است.
آهنگسازی قاعده خاصی ندارد البته به جز قواعد کلی که بیشتر در بخش موسیقی کلاسیک مورد استفاده است.
آهنگسازی بیشتر به علاقه و استعداد شخص مربوط است.
شخص آهنگساز باید خلاقیت و استعداد ساخت ملودی های جدید را داشته باشد.
این خلق ملودی میتواند بدون کلام باشد سیا میتواند به سفارش شخص بر روی قطعه شعر نواخته شود.
آهنگساز نیاز به دانش خاصی در زمینه موسیقی ندارد.
حتی شاید آهنگساز هیچ گونه دانش تئوری موسیقی نداشته باشد.
وی فقط باید خلاقیت داشته باشد و بتواند ملودی های جدید خلق کند.
وی حتی میتواند در مراحل اولیه کار این ملودی را فقط زمزمه کند.
به هر حال آهنگساز فقط ملودی اولیه را میسازد البته که اگر دانش موسیقی داشته باشد کار تنظیم کننده بسیار راحت تر خواهد بود.
اما نقش تنظیم کننده چه خواهد بود؟
تنظیم کننده ملودی اولیه را از آهنگساز میگیرد و بخش همراهی کننده آن را میسازد.
وی باید نقش نت ها را در موسیقی بررسی کند و بگوید که هر ساز کدام ملودی را اجرا میکند.
ریتم ها،پاساژ ها،آکورد ها،آرپژ ها و غیره را همه و همه تنظیم کننده مشخص میکند.
آهنگساز باید دانش موسیقی فوق العاده بالایی داشته باشد.
وی بیشتر از استعداد نیازمند دانش است.
وی در حقیقت مانند یک نقاش است که طرح خام را رنگ آمیزی میکند.
در حقیقت وی باید باید تن های هر ساز را مشخص کند.
قرار گرفتن این نت ها در کنار هم در انتها موجب خلق اثری زیبا خواهد شد.
رنسانس دوره ای در تاریخ اروپا است که بین سال های ۱۴۵۰ تا ۱۶۰۰ اتفاق افتاد.
در این دوره هنرهای مختلف شکوفا شده بود که موسیقی نیز از جمله آن ها بود.
یکی دیگر از عواملی که کمک شایانی به آهنگسازان و نوازندگان کرد اختراع چاپ بود.
یکی از اهداف انسان جهانی که در دوره رنسانس جا افتاده بود این بود که دانستن موسیقی یکی از واجبات تحصیل است.
البته بیشتر موسیقی دانان در ددوره رنسانس در کلیساها مشغول تحصیل بوند و بقیه نیز به عنوان همسرا در کلیساها مشغول بودند.
ددر حقیقت کلیسا از حامیان بزرگ موسیقی در این دوره بود.
عده ددیگری از موسیقی دانان و آوازخوانان نیز در دربار مشغول بودند که شمار آن ها به ۶۰ تن میرسید.
زن ها نیز در این دوره از آوازخوان های مهم دربار به شمار میرفتند.
وظیفه سرپرست موسیقی ددربار تصنیف موسیقی غیرمذهبی برای تدارك تفریح و سرگرمی اشراف، و نیز آثار مذهبی برای مراسم نیایش ویژه ی دربار می پرداخت.
همچنین عده ای موسیقی دانان در سفرهای اشراف آن ها را همراهی میکردند.
موسیقی دانان شهر در دوره ی رنسانس، به اجرای موسیقی در اجتماع های شهر، مراسم ازدواج و آیین های مذهبی می پرداختند.
موسیقی دانان ، به طور عام، از شأنی والاتر و درآمدی بیش از گذشته برخودار بودند و این مایه ی خرسندی آن ها بود.
آهنگسازان، دیگر به گمنامی بسنده نمی كردند؛ آنها نیز مانند دیگر هنرمندان، در پی كسب افتخار و سرافرازی برای خود و آثارشان بودند.
بسیاری از آهنگسازان برجسته ی رنسانس، برخاسته از مناطقی در جنوب دریای شمال (فلاندر) بودند.
این آهنگسازان فلاندری در سراسر اروپا اعتبار و احترام بسیار و منصف هایی مهم یافتند.
آلمان، انگلستان و اسپانیا نیز از كشورهایی بودند كه حیات موسیقایی پویا داشتند.
در دنیای امروز که متخصصان در هر رشته، فن و هنری با بررسی و تجزیه و تحلیل فرایندی آموزشی امکان تصحیح و رشد کیفیت آموزشی را دارند،
بدیهی است آموزش موسیقی نیز می تواند جزو یکی از اولویت های این گونه تحقیقات باشد.
در این نوشته سعی بر آن است تا براساس تجربیات آموزشی نگارنده، عوامل موثر در آموزش درست موسیقی به طور کلی و به طور اخص در ایران بررسی شود.
در این مقاله سعی بر این است تا موارد موثر در زمینه آموزشی موسیقی به طور کلی و به طور اخص با رویکرد مورد مطالعاتی (Case Study) آموزش موسیقی در ایران ارزیابی شود.
ابتدا به ویژگی های مدرس موسیقی خواهیم پرداخت.
۱- سن و جنسیت مدرس؛
۲- پیشینه هنری مدرس؛
۳- شیوه آموزش مدرس؛
۴- آداب اجتماعی و رفتار هنری مدرس.
عوامل موثر در آموزش درست موسیقی -آکا
سن مدرس موسیقی از چند جنبه بررسی کردنی است.
اختلاف سنی مدرس موسیقی با هنرجو گاه می تواند باعث مشکلاتی در آموزش شود.
بنا بر تجربیات آموزشی که نگارنده داشته، این اختلاف سنی بهتر است که چندان زیاد نباشد.
برای مثال اختلاف سنی بین یک هنرجوی ۱۵ ساله و مدرس ۵۰ ساله یا بیشتر گاه می تواند مشکلاتی به وجود آورد؛
مشکلاتی که معمولا در نوع ارتباط هنری بین این نوع مدرسان و هنرجویان پیش می آید.
برخی از این مشکلات به آداب و فرهنگ و شرم و حیا و خجالتی که بین شرقیان و به خصوص ایرانیان رایج است، بر می گردد.
بسیاری از هنرجویان موسیقی در ایران به سختی می توانند سرش های خود در زمینه موسیقی را از مدرسانی که با آن ها اختلاف سنی بسیار دارند، بپرسند
و گاه دیده شده که مادر یا پدر هنرجویان با مدرسان درباره سوالات هنرجو تماس می گیرند!
البته همواره این موضوع مطرح است که استادان با سن بیشتر حتما از توانایی و تجربه بالاتری برخوردارند که معمولا هم همین طور هست،
ولی شاید بهتر باشد هنرجویان با سن و سال کم در ابتدا با مدرسان جوان تر (و البته باصلاحیت و تایید شده) موضوع آموزشی را پیگیری کنند
و در مراحل بعدتر نزد استادانی با سن و تجربه بیشتر بروند.
بسیار مرسوم است که استادان باسابقه، خود مدرسان جوانی را به هنرجویان پیشنهاد می کنند که ابتدا هنرجویان با آن ها کلاس را شروع کرده
و بعد از تایید مدرس جوان و طی مدتی آموزش، به محضر درس استاد اصلی راه پیدا کنند.
درباره تشابه یا تفاوت جنسیت میان استاد و هنرجو موارد بسیاری می تواند دخیل باشد.
گاه دیده شده که هنرجویان ترجیح شخصی شان (که می تواند به هر دلیل فرهنگی، اجتماعی، خانوادگی، تربیتی و. باشد) بر این است تا با جنس موافق یا مخالف کلاس دارا باشند.
به نظر می رسد این انتخاب یکی از مواردی است که حتما والدین باید با ترجیح فرزندانشان دست به انتخاب آن بزنند؛
چرا که در روند آموزش می تواند کمک درخور توجهی به ارتباط صحیح میان مدرس و هنرجو بینجامد.
پیشینه هنری مدرس مربوطه و سوابق آموزشی آن بسیار در انتخاب مدرس موسیقی مهم است.
والدین و هنرجوی موسیقی بایستی حتما در مراحل مختلف و با تحقیقات بسیار از مدرس مربوطه اطلاعات کافی به دست آورند.
گاه مدرسان موسسان آموزشی سوابق قابل قبولی برای آموزش ندارند و هنرجویان در مسیر آموزشی سردرگم می شوند.
شیوه آموزش موسیقی مدرس موسیقی بسیار نکته مهم و درخور توجهی است.
اینکه مدرس موسیقی از کدام نقطه شروع کند و به کجا برسد، در آموزش بسیار مهم است.
حتی بهتر است در جلسه نخست به طور خلاصه مسیر آموزش به زبانی ساده مطرح و معرفی شود.
تسلسل دروس، تنوع مطالب، نوع بیان مطالب، تکنیک ها و جزییات هر درس و بسیاری از مطالب آموزشی در کیفیت آموزش بسیار تاثیر دارند.
فن بیان مدرس در تدریس موسیقی بسیار نکته مهمی است.
حتما بسیار این جمله را شنیده اید که هر کسی که آهنگساز، رهبر ارکستر یا نوازنده خوبی هست، قرار نیست ااما استاد و مدرس خوبی هم باشد!
قطعا این جمله درست است؛
چرا که امروزه رشته <<آموزش موسیقی>> در دانشگاه ها دنیا رشته شناخته شده ای است
و کسانی که این رشته را پیگیری می کنند با مسائلی چون روان شناسی، روش تدریس، فن بیان و. رو به رو هستند.
آداب اجتماعی مدرس موسیقی همیشه باید مدنظر هنرجویان و والدین آن ها باشد؛
زیرا هنرجویان خواسته یا ناخواسته الگوهای رفتاری استاد خود را دنبال می کنند.
حتی اگر این الگوها، جزو دسته رفتارهای غیرمنطقی و غیرقابل قبول عرف جامعه باشند!
همچنین رفتار هنری مدرس نسبت به هنرجویان خود بسیار مهم و شایان توجه است.
خونسردی، مهربانی، سعه صدر، توجه به پرسش های هنرجویان، تشویق و در صورت وم تنبیه به موقع و هزاران ویژگی رفتاری در مدرسان موسیقی مهم و همواره زیر ذره بین هنرجو و خانواده هنرجوی موسیقی است.
ریتم موسیقي و یا بطور کلی موزیک، روی ضربان قلب تاثیر می گذارد.
ریتم های تندتر، ضربان قلب را بالا و ریتم های آرام، ضربان قلب را پایین می آورد.
درست است که موسیقی اغلب بخش بزرگی از زندگی ما را تشکیل می دهد و خاصیت نشاط بخشی دارد
اما هنوز نمی دانیم که چطور می تواند در بهبود سلامت قلب هم موثر باشد.
جالب است بدانید ذهن و بدن هر دو موسیقي را فورا تشخیص می دهند.
زمانی که به موسیقی گوش می دهیم، ضربان قلب در مقایسه با مواقع سکوت افزایش می یابد.
این افزایش ضربان البته به ریتم موسیقی بستگی دارد.
این در حالی است سیستم عصبی سمپاتیک میزان ضربان قلب را با ترشح آدرنالین افزایش داده
و سیستم عصبی پاراسمپاتیک این ضربان را کند کرده و به استراحت قلب کمک می کند.
افراد مبتلا به بیماری های قلبی معمولا سطوح بالاتری از اضطراب را تجربه می کنند ریتم غیر طبیعی قلب علامت اولیه این اضطراب است.
این در حالی است که بیماران در هنگام گوش دادن به موسیقی کاهش تپش قلب و فشار خون را تجربه می کنند.
موسیقي با کند کردن تنفس و اجازه به تنفس عمیق تر، نقش مهمی در کاهش فشار خون دارد.
موسیقي به تسکین درد هم کمک می کند.
یعنی حتی در روش های دردناک مانند عمل جراحی قلب باز نیز موسیقی می تواند ترشح طبیعی اکسی توسین را افزایش دهند
و به تسکین درد کمک می کند.
کاری که داروها و مخدرهای ضد درد نیز انجام می دهند.
در این میان افسردگی نیز به موسیقی درمانی پاسخ می دهد.
این در حالی است که مبتلایان به افسردگی دو برابر بیش از دیگران در معر ض خطر نارسایی قلب، فیبریلاسیون دهلیزی، سکته مغزی و یا حمله قلبی هستند.
موسیقي اثر نشاط بخش دارد و کاملا به سود بیماران مبتلا به افسردگی است.
بیشتر افراد از موسیقی لذت میبرند و به آن به شکل سرگرمی نگاه میکنند.
اما برای بعضی افراد ممکن است موسیقی شکل جدی تری داشته باشد چرا که از کودکی به آموزش آن میپردازند.
پژوهش ها نشان می دهد که میان آموزش موسیقی در دوران کودکی و تقویت برخی توانایی های ذهنی دیگر ارتباط محکمی وجود دارد.
در یکی از این تحقیقات پژوهشگران گروهی از کودکان در سنین پیش از مدرسه را که درس موسیقی می گرفتند
با کودکانی که به کلاس موسیقی نمی رفتند، مورد مقایسه قرار دادند.
کودکانی که آموزش موسیقی دیده بودند، پاسخ های مغزی قوی تری به شماری از آزمایش های تشخیص صدا نشان دادند.
این پژوهش بیانگر این بود که ظاهرا آموزش موسیقی باعث تغییر بخشی از قشر مغز می شود که مسوول شنوایی در کودکان است،
اما آیا ممکن است آموزش موسیقی درکودکی تاثیر گسترده تری بر مغز داشته باشد و نحوه تفکر و شناخت را تغییر دهد؟
بررسی فوق روی کودکان نشان داد حتی یک یا دو سال آموزش موسیقی براساس آزمایش هایی که تکانه های الکتریکی و مغناطیسی در مغز را ثبت می کنند، باعث تقویت حافظه و توجه می شود.
بنابراین تصور بر این است که آموزش موسیقی (نه وما گوش دادن منفعل به موسیقی) بر توجه و حافظه اثر می گذارد
و از طریق همین ساز و کار ممکن است باعث یادگیری بهتر در شماری از حوزه های شناختی شود.
دلیل این تاثیر آموزش موسیقی بر افزایش توانایی مغزی ممکن است این باشد که مهارت های حرکتی وشنوایی مورد نیاز برای نواختن یک ساز در یک ارکستر با دیگر افراد به شدت نیاز به توجه، حافظه و توانایی مهار سایر کنش ها دارد.
تنها گوش دادن ساده به موسیقی موتسارت، یا هر موسیقیدان دیگری باعث بهبود توانایی توجه و حافظه نمی شود.
در یک بررسی دیگر رابطه میان آموزش موسیقی در ابتدای کودکی
و تقویت مهارت های حرکتی و شنوایی و همچنین بهبود در توانایی گفتاری و استدلال غیرشفاهی مشاهده شد.
دانشمندان همچنین کشف کرده اند که آموزش موسیقی باعث تاثیرگذاری بر نواحی متفاوتی از مغز می شود.
تغییرات در مغزهای آوازخوانان در محل هایی اندکی متفاوت نسبت به تغییرات مغز نوازنده سازهای زهی یا کی برد رخ می دهد.
در یک بررسی دیگر ، پژوهشگران نشان دادند که آموزش موسیقی به کودکان باعث می شود که پاسخ دهی شنوایی آنها به حد کودکی ۲ تا ۳ سال بزرگ تر از آنها برسد.
هرچند که وما ضریب هوشی یا خلاقیت آنها افزایش نمی یابد.
به گفته این پژوهشگران هنگامی که فردی مرتبا به صدایی گوش می دهد، به خصوص صدایی که مانند موسیقی یا گفتار، هارمونیک یا معنادار است،
سلول های مغزی مربوط در پاسخ دهی ترجیحی به این صداها در مقایسه با صداهای دیگر تقویت می شوند.
بر اساس یافته های این پژوهشگران تغییرات ناشی از گوش دادن مرتب موسیقی با بالارفتن سن افزایش می یابد.
یک بررسی دیگر مستقیما به این موضوع پرداخت که آیا کسب توانایی موسیقیایی می تواند کودک را باهوش تر کند یا نه.
انجام چنین ارزیابی های همیشه مشکل است
زیرا کنترل میزان تاثیر سایر عوامل موثر بر هوش مانند میزان درآمد یا تحصیلات والدین مشکل است.
با این وجود این تحقیق نشان داد صرفا گوش دادن به موسیقی دست کم در کوتاه مدت به توانایی فرد در انجام برخی از آزمون های شناختی کمک می کند.
همچنین آموزش موسیقی در کودکان به موفقیت طولانی مدت تر آنها در انجام این آزمون ها می انجامد.
موتسارت هم از ۵ سالگی شروع کرد موتسارت موسیقی دان نابغه اتریشی در دوران کودکی استعداد فوق العاده موسیقیایی اش را نشان داد.
او از ۵ سالگی ساختن موسیقی را با پیانو و ویولن شروع کرد و در دربارهای اروپایی اجرای موسیقی را ادامه داد.
در ۱۷ سالگی موسیقی دان شهیر دربار سابورگ شد.
او در طول سال های بعدی عمرش که ۳۵ سال بیشتر ادامه نیافت، شمار بسیاری از شاهکارهای موسیقی را آفرید.
پدر موتسارت یک معلم حرفه ای موسیقی بود و از همان سنین پایین به آموزش موسیقی کودکان اش می پرداخت.
هنگامی که خواهر ۷ ساله موتسارت از پدرش درس پیانو می گرفت، موتسارت ۳ ساله مجذوب آن شده بود
و به قول خواهرش، اغلب وقت اش را با کلیدهای کلاویه ور می رفت و وقتی صدای خوبی از آن در می آورد خوشحال می شد.
برای یادگیری موسیقی و تسلط بر یک ساز تمرین های ویژه ای وجود دارد که میتوانید از آن های بهره ببرید.
به این تمرین های خاص که برای هر ساز به طور جداگانه ساخته میشوند متود موسیقی میگویند.
متود موسیقی سطوح مختلفی از آموزش دارند که در قالب تمرین های هدفمند به هنرجو آموزش داده میشوند.
متود موسیقی جامع و کامل تر معمولا به صورت دوره تالیف می شوند و هنرجو را از سطوح مبتدی و پایه ای به سطوح پیشرفته و بالاتر هدایت می کنند.
در این نوع متود ها معمولا همه نیازهای آموزشی یک هنرجو از جمله نت خوانی و تکنیک هم لحاظ می شود.
متود موسیقی ای كه برای شروع آموزش پیانو تصنیف می شوند باید شامل تمام فاكتورهای فوق باشند.
یعنی علاوه بر آموزش خط نت و مفاهیم آن، به تدریج پایه هنرجو را برای یادگیری و تسلط بر ساز تقویت كنند.
از آنجا كه در بیشتر موارد آموزش موسیقی از سنین پایین تر آغاز می شود.
این متود ها باید طوری طراحی شوند كه بتواند با هنرجو ارتباط برقرار كند.
به كار بردن قطعات آشنا برای گوش كودك در كنار تمرینات تكنیكی،
استفاده از شكل ها و تصاویر مناسب و چاپ تمیز و درشت خط نت از ویژگی های یك متود خوب برای شروع است.
از آنجایی که روند آموختن ساز به خصوص ساز پیانو که از گستردگی آموزشی بالاتری برخوردار است ممکن است موجب خستگی هنرجو شود،
مولفین اینگونه متود ها سعی می کنند برای حفظ زیبایی و جذابیت کار به نوعی تمرینات آموزشی را با قطعات آشنا با گوش هنرجو تلفیق کنند
به گونه ای که هم لطمه ای به قطعه اصلی وارد نشود و هم اهداف آموزشی متود تحقق یابد.
معمولا متودهایی كه در قالب آهنگ هستند بیشتر مورد توجه هنرجویان به خصوص كودكان قرار می گیرند.
علاوه بر این، همزمان با افزایش سطح نوازندگی هنرجو، قطعاتی در قالب آهنگ و متناسب با سطح توان هنرجو از سوی مربی مربوطه اش انتخاب شده
و در اختیار او قرار می گیرد تا هنرجو برای ادامه مسیر انگیزه لازم را کسب کند .
این كار علاوه بر افزایش علاقه و ذوق در هنرجو زمینه آشنایی او با آهنگسازان و سبكهای مختلف هنری را نیز مهیا خواهد كرد.
پیشرفت یك هنرجو تا حدود زیادی به میزان تمرین و همچنین روشی كه برای تمرین بر می گزیند وابسته است.
پس از انتخاب و پیشنهاد یك متود و یا قطعه مناسب توسط مربی،
مطالب درس داده شده در هر جلسه آموزش باید توسط هنرجو مرتبا تمرین و تكرار شوند.
برای پیشرفت مطلوب زیاد تمرین كردن به تنهایی كافی نیست بلكه چگونه تمرین كردن بسیار مهم تر است.
تمرینات پیوسته و منظم باشند
بهترین و مؤثرترین روش تمرین، تمرین روزانه است.
به این ترتیب كه هنرجو باید برنامه ای مشخص و منظم برای تمرین روزانه و برای مدت معینی از روز برای خود در نظر بگیرد.
شروع تمرین کمی قبل از تحویل تكالیف و فاصله زمانی زیاد بین هر دو جلسه تمرین به شدت از كارایی تمرینات خواهد كاست.
زمان متوسط تمرین روزانه بین ۳۰ دقیقه تا ۲ ساعت در روز است
كه البته این زمان بسته به فعالیت و علاقه هنر جو ممكن است متفاوت باشد.
زمان شروع تمرین باید مناسب باشد
وضعیت جسمی و روحی هنرجو در هنگام تمرین بسیار اهمیت دارد.
افراد مختلف دارای فعالیت های بیولوژیكی متفاوتی هستند و زمان اوج فعالیت روزانه در افراد مختلف متفاوت است.
به طور معمول، بهترین زمان برای تمرین موسیقی، عصر هر روز می باشد.
مكان تمرین و موقعیت ساز مناسب باشد
مكان قرار گیری ساز باید به گونه ای باشد كه هنرجو احساس راحتی كند.
محل تمرین باید ساكت باشد تا هنرجو بتواند تمركز بهتری داشته باشد
همچنین برای تمرین باید از نور كافی و مناسب بهره برد.
برای كیبورد و ارگ حتما باید از پایه مخصوص ساز استفاده شده
و ارتفاع پایه متناسب با قد هنرجو باشد برای تنظیم پایه باید دقت داشت كه ساعد هنرجو به هنگام نواختن تقریبا در امتداد افق باشد.
همچنین باید از یك صندلی ثابت و راحت، با ارتفاع مناسب و بدون تكیه گاه برای دست استفاده شود.
از کتاب : قدرت موسيقي در از بين بردن استرس
نيروي سحرآمیز موسيقي كه به شكلي کاملاً منحصربه فرد احساسات ما را تحت تأثیر قرار می دهد، براي همه ثابت شده است.
اصوات موسيقي به علت برخورداري از بار هيجاني و عاطفي، تأثیرات عميقي بر روحیه، شخصيت و پرورش عواطف انساني می گذارند
و در تعدادي از شاخه های طبِ جايگزين مانند طب سوزني، هومئوپاتي و آيورودا نقش عمده ای در درمان دارند.
امروزه به علت نگرش علمي و روشمند به موسيقي در درمان بیماری ها،
موسیقی درمانی به عنوان رشته ای مستقل موردتوجه قرارگرفته و روشي مكمل در درمان های رايج پزشكي است.
طي تحقيقات انجام شده، درد باعث افزايش تحمل و موسيقي شاد و فرح بخش باعث كاهش خستگي و نشاط همراه با آرامش می شود.
از موسيقي می توان به عنوان يك ابزار قدرتمند براي دور كردن استرس استفاده كرد.
گوش كردن به موسيقي ممكن است آرامش بسيار زيادي به ذهن و بدن ما بدهد،
مخصوصاً يك قطعه موسيقي كلاسيك ملايم تأثیرات مفيدي روي عملكردهاي فيزيولوژيك خواهد داشت.
ضربان قلب را كاهش می دهد، فشارخون را پايين می آورد و ترشح هورمون های استرس زا را كم می کند.
موسيقي باعث می شود كه بعضي از احساسات سرکوب شدۀ خود را كشف كنيم،
بنابراين منجر به يك مديتيشن خوب می شود و جلوي پرسه زدن های ذهن را می گیرد.
يك قطعه موسيقي بر روي هر فردي تأثیر متفاوتی بر جاي می گذارد
و فقط خود فرد می تواند تشخيص دهد که چه موسیقی ای دوست دارد و در حالات روحي مختلف چه آهنگي برايش مناسب تر است؛
اما توصيه می کنیم اگر معمولاً موسيقي كلاسيك گوش نمی کنید،
حداقل به آهنگ های ملايم گوش دهید.
براي گنجاندن موسيقي در يك زندگي پرمشغله سعي كنيد در محل كار يا به جای تماشای تلویزیون، موسيقي گوش دهید.
اگر ممكن است با موسيقي بخوانيد و در عمق آن فروروید.
خواندن با آهنگ براي افراد برونگرا بسيار مفيد است.
قبل از خواب موزيك ملايم گوش كنيد تا در حالت صلح و آرامش قرار بگيريد و خواب خوب و راحتي داشته باشيد.
صدها سال است كه از موسيقي براي درمان بیماری ها و هماهنگي بين ذهن و بدن استفاده می شود؛
اما مطالعات اخیر نشان می دهد که:
شكل موسيقي و ساختار آن بر ذهن ناتوان و مضطرب و امنيت آن تأثیر زيادي دارد.
بعضي از موسیقی ها باعث هماهنگي و همسويي ذهن و بدن می شوند و درنتیجه كيفيت زندگي را بهبود می بخشند.
پس بايد موسيقي خوب را بشناسيم و اگر اطلاعاتي در اين مورد نداريم، مشاوره بگيريم.
موسيقي مناسب، هيجان، غم و اندوه مزمن را كاهش می دهد، افسردگي را درمان می کند و اعتمادبه نفس افراد بزرگ سال را بالا می برد.
صداي آهنگ ملايم در بيمارستان باعث می شود پرستاران كمتر احساس خستگي كنند و باروحیۀ بهتري در محل كار حضورداشته باشند.
گوش دادن به موسيقي با هدفون در بيمارستان استرس قبل از عمل جراحي را در بيمار كاهش می دهد.
موسیقی درمانی به طرز قابل توجهی منجر به كاهش اضطراب می شود و ميل به فرآيند درمان و بهبود را در بيماران مبتلابه سرطان افزايش می دهد.
نویسنده: جین کولینگوود Jane Collingwood
برگردان: شكوفه شنوافلاح
تصوری که شما از صدای خود دارید اغلب با واقعیت مطابقت نمی کند
بیشتر مردم هنگامی که برای اولین بار صدای ضبط شده خود را می شنوند سخت تعجب می کنند
صدای ضبط شده را ساختگی, زیر, وارفته و یا خفه می یابند
این امر دو علت دارد یکی آنکه شما بخشی از صدای خود را از طریق هدایت استخوانی و لرزش های درون جمجمه می شنوید
و دلیل دیگر آن است که شما صدای خود را به طور ذهنی می شنوید
یعنی آنچه می شنوید از یک سو آمیخته است با تصوری که از صدای خوب و مناسب دارید و از سوی دیگر با مفهوم و مطالبی که می خواهید
برای ایجاد صوت دو عامل نیاز است؛ یکی ضربه می زند و دیگر آنکه ضربه را دریافت می کند
و متناسب با کیفیت مقاومت خود و شدت ضربه به لرزه درمی آید.
این ارزش ها به نوبه خود هوای اطراف را مرتعش می سازند و سلسله موج های صوتی پدید می آورند
که به وسیله گوش دریافت می شوند و متناسب با کیفیت شان در مغز تفسیر و تعبیر می شوند.
در تولید صدا، نفس عامل اولی است که در حنجره بر تار آواها که به یکدیگر نزدیک شده اند
(یا کشیده شده اند) ضربه می زند و آنها را به لرزه درمی آورد.
این لرزه ها امواج صوتی ای پدید می آورند که در سینه، حلق، حفره های بالای حنجره، دهان، خیشوم، صورت و سینوس ها تشدید می شوند.
از آنجا که اندام های گفتاری همه افراد از لحاظ شکل و اندازه متفاوت است صدای هر فرد کاملا با صدای دیگران متفاوت است.
صدای برخی در ناحیه جمجمه بیش از اندازه تشدید می شود.
علت این نقیصه وجود تنش در انتهای کام و قسمت پسین زبان است
که به نت های سینه اجازه نمی دهد تا صوت را تقویت کنند.
در این گفتار بارها از ریشه دار کردن یا عمق بخشیدن به صدا سخن رفته است.
از لحاظ فیزیکی این کار عبارت است
از به کار انداختن دنده های تحتانی و پایین بردن دیافراگم به درون شکم آنچنان که نفس تا آنجا که ممکن است از عمق بدن شما آغاز شود.
هر گاه شما به هر علتی کلمات را با فشار پرتاب کنید احتمالا نارسایی های زیر به وجود خواهد آمد؛ صدا اندکی زیر می شود،
انعطاف صدا و نوسان های آن از بین می رود، صدا حالتی یکنواخت تولید می کند،
گفتار حالت مکالمه ای خود را از دست می دهد و لحن خطابی می یابد.
تنش در گردن، گلو را منقبض می کند و به آن فشار می آورد. همچنین انقباض مانع تولید نت های سینه می شود
و موجب صدمه دیدن تار آواها می شود.
در عمل تنفس برای تولید صدا نفس نباید زیاد شدید باشد زیرا صوت را نازک می کند و بدان امکان تشدید نخواهد داد.
همچنین نباید زیاده ضعیف یا کم باشد چرا که حالتی حلقی و خفه به صدا می دهد.
در کار تشدید و تقویت نت اولیه استخوان ها نیز می توانند شرکت کنند
و شما می توانید لرزش ایجادشده به وسیله نت اولیه را تا انتهای ستون مهره ها احساس کنید.
البته این کار منوط به قرار داشتن بدن در یک حالت صحیح است.
مثلا اگر پشت شما کاملا صاف نباشد دنده ها نمی توانند به طورکامل باز شوند
و در قسمت پایین قفسه سینه امکان اندکی برای حرکت به وجود می آید و باعث ایجاد تنش می شود.
مثلا تنش در کمر باعث تنش در شانه ها می شود
و یا تنش در پس گردن به تنش در قسمت پیشین گردن منجر می شود که حنجره در این ناحیه قرار دارد
و تنش علاوه بر اینکه استفاده از حفره های تشدید کننده را محدود می کند ظرفیت تنفسی را کاهش می دهد.
اگر عمل تنفس را همراه با پایین بردن دیافراگم در پایین دنده ها به ویژه در قسمت پسین آنها و نیز در شکم انجام دهید
از آنجا که تمام نیم تنه در عمل تنفس شرکت می کنند،
ومی ندارد برای تولید صدا به گلو فشار بیاورید و صوتی که بدین صورت به دست می آید دارای عمق و ریشه دار خواهد بود.
در ادامه بحث پیرامون پرورش صدا و بیان به تمرین های فیزیکی و بدنی برای پرورش صدا می پردازیم.
به پشت، کف اتاق دراز بکشید تا آنجا که می توانید پشت خود را باز و گسترده کنید.
زانوها را خم کنید به طوری که نوک آنها به طرف سقف باشد.
نباید به پشت فشار آورد زیرا این کار باعث ایجاد تنش در عضلات آن ناحیه خواهد شد. شانه ها را رها کنید تا باز شوند.
رها کردن آرنج ها در دو سوی بدن و گذاشتن مچ ها روی پهلو به این منظور کمک می کند.
لیک چنان تصور کنید که پشت تان روی کف اتاق کش می آید.
اجازه دهید که گردن کش بیاید و سر از شانه ها دور شود. مچ ها را به نرمی تکان دهید و بگذارید بیفتد.
هما بیابانی
آواز خواندن یک تفریح است که تمام افراد با هر سن و هر سطح از توانایی می توانند از آن لذت ببرند.
و در صورتی که شم می خواهید واقعا بهبود پیدا کنید، کار کردن با یک مدرس شایسته در
و قطعا سرعت بهبود شما نیز بسیار بیشتر از تمرین های فردی خواهد بود.
اما معلم چه چیزی را می تواند به شما یاد بدهد که شما خودتان نمی توانید یاد بگیرید؟
در ادامه ما هفت مهارت مهم را به شما ارائه می کنیم که با استفاده از کلاس آموزش آواز در کلاس آموزش آواز ، می توانید به آن ها برسید.
ایجاد کردن عادات درست از ابتدای کار در آموزشگاه موسیقی
همه می گویند که تمرین کردن باعث می شود شما عالی شوید، اما خب این حرف خیلی درست نیست.
قطعا هر کسی دچار اشتباه می شود، اما روش تمرین شما روشی است که در نهایت باعث شکل گیری اجرای شما می شود. رسیدن به سطح عالی فقط نیازمند تمرین نیست، بکله نیازمند تمرین درست است.
در کلاس آموزش آواز ، شما تکنیک های صوتی صحیح را از همان روز اول یاد می گیرید نه این که ابتدا تکنیک های اشتباهی را اجرا کنید.
گاهی ممکن است این تکنیک های اشتباه به عادت شما تبدیل شوند که برای از بین بردن آن نیازمند ماه ها و یا سال ها تلاش باشید.
این عادت شامل حالت ایستایی صحیح بدن و تنفس مناسب می باشد که باعث می شود تن صدای شما بهبود بسیار زیادی را به دست بیاورد.
یادگیری گرم کردن در
درست مانند یک ورزشکار که قبل از تمرین کردن باید گرم کند، صدای شما نیز قبل از آواز نیازمند گرم کردن می باشد.
تمرین های گرم کردن صدا یکی از اولین مبانی آواز می باشد که در طول آموزش در آموزشگاه موسیقی باید آن ها را فرا بگیرید.
این الگوهای ساده به صورت آرام و روش مند قبل از آواز اجرا می شوند و در بازه میانی صدای خودتان باید این تمرین ها را انجام دهید.
مادامی که صدای شما گرم می شود، می توانید بازه صدای خودتان را بالاتر و پایین تر ببرید.
معلم آواز شما چند تمرین گرم کردن را به شما آموزش می دهد که بخشی از مهارت های اولیه شما می باشد.
تقویت گوش ها در آموزشگاه موسیقی
بر خلاف ساز های موسیقی که می توانید یک کلید و یا ترکیبی از کلید ها را فشار دهید تا یک نوت خاص را ایجاد کنید، صدای شما انعطاف بسیار بیشتری دارد.
صدای شما می تواند یک نوت را همراه با گام های کسری نیم، یک چهارم و یا حتی کسر های کوچکتر از یک نوت را اجرا کنید.
در حالی که این مهارت می تواند به صورت بسیار موثر برای سبک ها و یا لهجه های مختلف مورد استفاده قرار بگیرد،
اما مبتدی ها شاید در اجرای دقیق نوت ها کار دشواری داشته باشند.
برای رفع این مشکل، یکی از مبانی اولیه آواز، تمرین دادن گوش هایتان می باشد.
شما باید یاد بگیرید که تفاوت بین نوت ها و اجرای بالاتر یا پایین تر از نوت را متوجه شوید.
تا زمانی که شما خودتان متوجه این تفاوت های بسیار ظریف بشوید، نمی توانید صدای خودتان را تنظیم کنید.
معلم خصوصی کلاس آموزش آواز شما میتواند به شما کمک کند تا گوش خودتان را تمرین دهید تا زمانی که تفاوت های ظریف این چنینی را متوجه شوید.
یکی از تمرین های رایج که می توانید برای تقویت گوش خودتان از آن استفاده کنید،
گوش کردن به تن هایی است که توسط یک ساز اجرا می شود و یا معلم شما آن را می خواند.
سپس باید تلاش کنید که این تن را تکرار کنید.
صدای انسان اغلب یک راز محسوب می شود .
اولا ما نمی توانیم دستگاه صوتی خود را ببینیم در ثانی هیچ ساز ارکستری مشابهی وجود ندارد که ترکیبی از ساز بادی و سیمی باشد .
آنچه که در
ارتباطات و فعالیت هایی که موجب می شود موسیقی و کلمات به راحتی از گلوی ما خارج شوند , پدیده ای پیچیده و جالب است .
آنچه در این مقاله از وبلاگ آموزشگاه موسیقی شرق تهران مورد نظر می باشد این است که اطلاعات کلی در این زمینه دریافت نمایید تا ضمن تمرینات به ما در تجسم آنچه که رخ می دهد کمک کند .
ما دارای یک وسیله ی زهی هستیم که به آن فوت می کنیم .
داخل گلویمان دو مجرا در کنار هم قرار دارد .
در قسمت جلویی مجرایی وجود دارد که هوا را از طریق بینی و دهان به ریه ها می رساند و در قسمت پشتی مجرایی برای رساندن غذا و مایعات به معده قرار دارد .
بالای مجرای هوا , جعبه ای غزروفی قرار دارد که تارهای صوتی در آن جا گرفته است و حنجره نامیده می شود .
در آن یک جفت تار که باعث ایجاد صدا می شوند وجود دارد که بسیار قوی و پوشیده از مواد مخاطی هستند .
این تارها در برابر هوایی که به آنها وارد می کنیم از هم جدا و به هم نزدیک شده و مرتعش می شوند .
این جعبه کوچک و عجیب صوتی تقریبا مانند یک ساز نیاز دارد که با فوت کردن نت مورد نظر را ایجاد کرده و لحن و شدت آن را تعیین کند .
تارهای صوتی با نحوه ارتعاش منحصر به فردشان واقعا حیرت انگیز هستند .
مقدار کمی هوا پشت آنها موجود است , وقتی این فشار هوا بیشتر از فشار هوای روی تارها می شود تارها از هم باز شده هوا را تخلیه کرده و بلافاصله بسته می شوند .
این عملکرد به تناوب بسیار زیاد و باورنکردنی پشت سر هم انجام شده و ارتعاش تار را ایجاد می کنند .
کیفیت صدای شما در وهله ی اول بستگی به نحوه بکارگیری تارهای صوتی و مقدار هوایی که به آنها می دهید دارد .
و صدای آواز یا صحبت خوب هنگامی اتفاق می افتد که مقدار صحیح هوا به مقدار و اندازه ی صحیحی از تارها برخورد کند
از آنجا که افراد ناشنوا یکی از حواس پنج گانه را ندارند، دیگر حواس آنها سعی می کنند تا فقدان ناشنوایی را جبران کنند.
ما می دانیم که بخش های گوناگون موسیقی در بخش های مختلف مغز پردازش می شود، ولی این بخش ها برای انسان های شنوا و ناشنوایان یکسان است.
همه ی بخش های مغز در تجربه و حس موسیقی اثرگذارند؛ اما در این مقاله از وبلاگبهترین آموزشگاه موسیقیقصد داریم این موارد را بررسی کنیم.
در مغز فرد ناشنوا،قشر شنیداریمسئول حس لامسه هم است.
تصور کنید که به یک کنسرت می روید و فقط می توانید صدای باس را که میان جمعیت طنین انداز است و زمین را می لرزاند احساس کنید و هنرمندان را روی صحنه ببینید.
حال، تصور کنید که چه می شود اگر به کنسرتی بروید که هنرمندان آهنگی را می نوازند که شما نمی شناسید و با خط باس و ضرب آن هم آشنا نیستید.
از کجا می دانید که چه آهنگی است؟
نمی توانید حرف های آنها را بشنوید، کسی هم اطراف تان نیست تا به زبان اشاره به شما بگوید که چه می گویند.
- قشر حسی: بخشی از مغز است که بازخوردهای لمسی را تشخیص می دهد.
این اتفاق زمانی که در یک کنسرت یا کلوپ هستیم و نوازندگان آن قدر بلند می نوازند که همه ی ساختمان می لرزد و ما می توانیم ارتعاشات را در بدن خود نیز حس کنیم، می افتد.
درباره ی ناشنوایان نیز همین امر رخ می دهد.
در چنین مواردی، می توانیم ارتعاشات با بسامد پایین را در موسیقی احساس کنیم.
معمولاً زمانی که شنوایی آسیب می بیند، شنیدن پیچ های بالاتر و صداهای آرام تر برای فرد سخت تر است.
از این رو، برای ناشنوایان و کم شنوایان خوشایندتر است که موسیقی را از طریق حس لامسه و حس کردن ارتعاشات دریافت کنند.
- نوکلئوس آکومبنس، آمیگدال و مخچه:
این سه بخش مغز همگی باهم کار می کنند تا وابستگی عاطفی و واکنش به موسیقی را شکل دهند.
زمانی که ما درباره ی آهنگ های مورد علاقه مان فکر می کنیم، به احتمال زیاد آهنگ هایی هستند که از آنها خاطرات مثبت و شیرین داریم.
نت های آغازینِ آهنگ که سبب می شود تا سریع آن را تشخیص دهیم، نوعی تلاطم و هیجان عاطفی را در ما برمی انگیزد.
ناشنوایان نیز می توانند چنین ارتباط حسی ای با موسیقی داشته باشند ، اما این حس، به جای ملودی های با پیچ بالاتر، از راه نت های بم و ضرب آهنگ ایجاد می شود.
- قشر شنیداری:
این بخش درگیر گوش دادن به اصوات و درک و تحلیل صداهایی است که می شنویم.
احتمالاً این مهم ترین بخش مغز در تشخیص موسیقی است.
هنگامی را فرض کنید که درکلاس آموزش پیانوهستید زمانی که بدن با موسیقی مواجه می شود، گوش ها و یا بدن صوت را احساس می کند که سپس به صورت پیام های عصبی برگردان می شود که به مغز و به ویژه قشر شنیداری فرستاده و پردازش می شود.
بنابراین، ممکن است این گمان مطرح شود که مغز فرد ناشنوا موسیقی را در همان بخشی از مغز پردازش می کند که مغز فرد شنوا؛
اما فرد ناشنوا پیام های نورونی را از طریق گوش ها به مغز شنیداری دریافت نمی کند.
در واقع، در کمال شگفتی، پیام های نورونی به قشر شنیداری فرستاده می شود اما وماً نه از راه گوش ها.
افلاطون در دو هزار سال پیش اظهار می دارد که:
ldquo;موسیقی برای ادامه ی حیات بشر ضروری است و قوه ی تدقیق، هوش، حس مشاهده، استنباط و عواطف روحی بشر را می افزاید.
شما ثقیل ترین روح را در اختیار من بگذارید، من قادرم به نیروی موسیقی ثقل و کدورت عارضی را از روان او زدوده، مردمی هوشمند و سلحشور به شما تحویل دهم.rdquo;
از آن زمان تا امروز همگام با پیشرفت های علمی و فرهنگی بشر موسیقی و موسیقی شناسی نیز جنبه های علمی تر به خود گرفته.
تا جایی که امروزه شاهد وجود مراکز موسیقی درمانی متعددی در کشورهای مختلف جهان،آموزش موسیقی به کودکان مدرسه ای در اکثر کشورهای پیشرفته ،ایجاد متد های مختلف آموزش موسیقی به کودکان و.هستیم.
در این مقاله که در وبلاگآموزشگاه موسیقی شرق تهران(سپهرپارسی) منتشر شده است اما مختصراً به بررسی نقش یادگیری موسیقی بر احساسات افراد می پردازیم.
انسان از بدو خلقت برای سازگاری با محیط نیازهای متعددی داشته که هنر یکی از راه های سازگاری بشر و در خدمت زیبا طلبی، آرامش و نشاط زندگی اوست و موسیقی شکلی از هنر است که احساس عاطفه، نشاط و شناخت انسان را بدون نیاز به زبان منتقل می کند.
بشر اولیه به کمک حنجره و ابزارآلات ابتدایی از سنگ و چوب، موسیقی اولیه را تولید کرده است.
نقاشی روی دیوارها از دوران باستان نشان می دهد که موسیقی پیشینه طولانی داشته و با آفرینش بشری همراه بوده است.
از این رو در بیشتر قبایل ابتدایی مراسم و آیین های مختلف همراه موسیقی به عنوان وسیله ای برای ابراز همبستگی جمعی و از بین بردن ترس ها، غم ها و ایجاد آرامش و شادی در بین افراد قبیله برگزار می شده است.
موسیقی زبان آرزوها، انتظارها و عواطف بشری است و هر قوم و ملتی بر حسب ویژگی های عاطفی و فرهنگی خود موسیقی خاص دارد.
با درک موسیقی بروز عواطف زیبا، همدردی و تفاهم بیشتر خواهد شد.
موسیقی، غم، شادی، ترس، دلهره و دیگر احوال آدمی را به گویاترین و قابل درک ترین زبان بیان می کند.
توسعه و نظم فکری و درک جهان اطراف
نظم و ساختار موجود در موسیقی خصوصاً در ریتم آن می تواند در تشکل درک شخصی از جهان کمک کند.
ldquo;برای کودکان و سالمندانی که دنیای ذهنی پراکنده ای دارند نظم موسیقی تجربه ی سازمان یافته ی مطلوبی است که می تواند آن ها را از آشفتگی احساسی دور کند تا توانایی پیش بینی کردن فعالیت و ارتباط با موسیقی را بدست آوردند.
2-ایجاد جرأت و جسارت
آوازها و دیگر فعالیت های موسیقی درمانی می تواند به طور مؤثری اضطراب قبل از عمل جراحی کودکان را کاهش دهد.
بوسیله ی فعالیت های موزیکی می توان با ایجاد محیط های جبرانی بوسیله ی صدا، ریتم و تداعی آوازهای آشنا اضطراب را کاهش داد و احساس امنیت و سلامتی را تقویت کرد.
3-تشدید استعدادات
در میان هنرها موسیقی در تحریک و تحرک حواس و عواطف آدمی و تغییر حالات روحی و اجتماعی صریح تر عمل می کند .
زیرا دریافت گوش به قلب و ضمیر باطن بسیار نزدیک تر است و ارتعاشات صوتی تأثیر عمیقی بر واسطه های شیمیایی مغز و تحریک صور خیالی و احساسی دارد.
با درک موسیقی عواطف زیبا، همدردی و تفاهم بیشتر قلبی میسر خواهد شد.
عواطف رقیق موسیقی شرق، وجدان انسانی را وسیع، قوی و میل به همدردی را بیشتر و همبستگی روحی را آسان تر می سازد.
تم های ملایم این موسیقی روحیه را مهربان و آرام ساخته و از خشونت و بی اعتنایی می کاهد.
بخوانید مقالهفواید موسیقی درمانی
4-بیان عواطف و احساسات
آوازها، فعالیت های سازی و حرکت با موسیقی می تواند ابزار مهمی در یادگیری هویت و بیان احساسات و عواطف مناسب و درست باشد.
آهنگ ساختن چه به صورت آواز خواندن و چه نوشتن آهنگ یا نواختن ساز می تواند وسایل مهمی برای ابراز احساسات باشد.
5- اعتماد به نفس
یادگیری موسیقی می تواند ابزار خود بیانی را فراهم کند و احساسخود ارزشمندی را تقویت کند.
موسیقی به عنوان وسیله ی ارتباط کلامی و غیر کلامی می تواند عامل ابراز عواطف، نگرش ها و احساسات باشد.
فعالیت های موسیقی قابلیت انطباق پذیری دارد و موفقیت در سطوح مختلف را ممکن می سازد.
کسب موفقیت و شایستگی در فعالیت های موسیقی می تواند احساس ارزش شخصی را تقویت کند.
خصوصأ موسیقی چیزی است که همیشه از طرف جامعه به آن ارزش داده می شود.
شرکت در درس های خصوصی موسیقی در آموزشگاه موسیقی یا حتی شرکت در دوره هایآموزش موسیقی مجازی، ریتم و گروه های کر و کنسرت ها و شوهای مختلف می تواند ارزش احساس شخصی را ایجاد و تقویت کند.
به علاوه خواندن، فعالیت های سازی و گروه های پویای کلامی می تواند به کودکان و بزرگسالانی که از نظر عاطفی آسیب دیده اند در زمینه های زیر کمک کند:
1-دستیابی به خود شناسی بیشتر فردی و گروهی
2-بهبود قابلیت های ارتباطی
3-تجربه و بروز مناسب هیجان
4-افزایش همکاری با دیگران
6-برقراری ارتباطات اجتماعی
موسیقی در جایی که کلمات به تنهایی ناتوان هستند در ایجاد ارتباط کمک می کند.
موسیقی می تواند واسطه ی با ارزشی برای دوباره سازی ارتباط با واقعیت برای افرادی که از واقعیت و اجتماع کناره گیری کرده اند باشد.
اشخاص برای آن که بتوانند در جامعه عمل کنند باید بتوانند به طور موفق و مناسب با اطراف خود ارتباط بر قرار کنند.
فعالیت های موزیکی در برگیرنده ی دو نفر یا بیشتر است.
اشخاص بدون احساس ناامنی یاد می گیرند که چگونه با یکدیگر ارتباط برقرار کنند.